حقیقتی کوچک برای آنانی که می خواهند زندگی خود را 100% بسازند!!!

اگر

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

برابر باشد با

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26

 (تلاش سخت) Hard work

 H+A+R+D+W+O+ R+K

8+1+18+4+23+ 15+18+11= 98%

*

(دانش) Knowledge

K+N+O+W+L+E+ D+G+E

11+14+15+23+ 12+5+4+7+ 5=96% 

*

(عشق) Love

L+O+V+E

12+15+22+5=54%

*

خیلی از ما فکر میکردیم اینها مهمترین باشند مگه نه؟!!!

پس چه چیز 100% را میسازد؟؟؟

(پول) Money

M+O+N+E+Y

13+15+14+5+25= 72%

*

(رهبری) Leadership

L+E+A+D+E+R+ S+H+I+P

12+5+1+4+5+18+ 19+9+16=89%

*

پس برای رسیدن به اوج چه کنیم؟ 

(نگرش) Attitude 

1+20+20+9+20+ 21+4+5=100% 

*

اگر نگرشمان را به زندگی، گروه و کارمان عوض کنیم زندگی 100% خواهد شد.

نگرش همه چیز را عوض میکند، نگرشت را عوض کن همه چیز عوض میشود...

تصاویر زیبای ماشین های خارجی پژو ۹۰۸ -   عکس ,

عکس های پژو 908
ادامه نوشته

مراقب این قطعه در کافی‌نت‌ها باشید!! -  عمومی ,

یک قطعه جدید ذخیره ساز اطلاعات در انتهای کابل کیبرد نصب می‌شود تا کلیه کلمات تایپ شده را در خود ذخیره نماید این قطعه بیشتر در دانشگاه‌ها، ادارات، کافی‌نت‌ها، نمایشگاه‌ها، هتل‌ها و فرودگاه‌ها استفاده می‌شود؛ بنابراین کسانی که در این مکان‌ها اطلاعات حساب بانکی خود را وارد می‌کنند، یا وارد سایت‌های مهم دیگر می‌شوند، باید بیشتر مراقب باشند.
 


 
به گزارش 3 نسل، این قطعه این امکان را دارد که پس از اینکه شما اطلاعات حساب بانکی را وارد کرده و کامپیوتر را ترک می‌کنید، به راحتی مجددا حساب شما را باز کرده و همه موجودی حساب شما را سرقت کند، زیرا همه کلماتی که تایپ کرده‌اید در این قطعه سیاه ذخیره شده است.
ادامه نوشته

تصاویری از خطا های چشم

گر شما به (+) نگاه كنید نقطه ی در حال گردش به رنگ سبز دیده می شود.اگر مدت بیشتری به (+) خیره شوید.خواهید دید كه نقطه های صورتی اطراف حذف خواهند شد و فقط نقطه ی سبز در حال گردش دیده می شود

بقیه در ادامه مطلب…

در طراحی این تصویر تماماْ از خطوط صاف و مستقیم استفاده شده است. اما شما در زمان مشاهده آن فكر می كنید خطوط میانی این تصویر قوس دارند. اگر باورتان نمی شود با خط كش
امتحان كنید !

اینها همگی نقاط ثابت هستند. هیچكدام متحرك نیستند. اما چشم پرخطای شما آنها را متحرك می بیند !

به اين تصوير هم كه خوب نگاه كنيد مي بينيد كه نقطه ها حركت مي كنند !!! اين يك تصوير ثابت است ، اگر باور نداريد آن را چاپ كنيد (Print) و در جلوي چشماتان قرار دهيد. باز هم مشاهده خواهيد كرد كه نقاط حركت مي كنند !!!

می توانید پاهای این فیل را بشمارید

برای لحظاتی با دقت به نقطه سیاه وسط این عکس نگاه کنید (یعنی کاملا زل بزنید!) پس از مدتی خواهید دید که منطقه خاکستری دور آن نقطه، حذف می‌شود. جالب بود نه!؟

عکس ۱۰ شهرستان گمشده جهان

Troy

ادامه نوشته

افسردگی دانشجویی و راه های چاره آن !

گاهی انبوه تغییراتی که در دوران دانشکده رخ می دهند ممکن اسست به افسردگی شدید بیمجامد در چنین دوره حساسی بهترین کاری که شما می توانید برای خودتان انجام دهید یاری جویی است اگر احساسات مربوط به فشار روانی و اندوحتان هفته ها یا ماه ها طول بکشد احتمال دارد گرفتاری هایمان بیشتر شود در این صورت از پزشک یا متخصص بهداشت روانی یا مرکز بهداشت دانشجویان کمک بخواهید همزمان با درمان بهتر است گام های زیر را در جهت بهبود خویش بردارید .

برنامه روزانه خود را به دقت تنظیم کنید هر روز برای اولویت بخشیدن به کارهای خود زمانی اختصاص دهید اولویت دادن حس خوب نظارت بر آن چه را باید انجام دهید به شما می بخشد .

برای کار و خواب خویش برنامه ریزی کنید تعداد زیادی از دانشجویان انجام تکالیف درسی را به شب موکول می کنند یرایر شب را بدین امر اختصاص دادن باعث می شود که هر روز را با خستگی شروع کنند امکان دارد خستگی دایم ایجاد افسردگی کند خواب هفت یا هشت ساعته برای تندرستی ضروری است .

در فعالیت های فوق برنامه شرکت جویید ورزش ، نمایش ، انجمن های دوستی ، نشریه های دانشجویی هر آنچه که توجه تان را جلب می کند فرصت هایی برایتان فراهم می سازد تا به افرادی برخورد کنید که با شما دارای علایق مشترک اند و این گونه تلاش ها ، تکالیف درسی را خوشایند می سازد .

پشتیبانی سایرین را بطلبید :

ممکن است همکلاسی یا دوستی ، یاریگر شما شود . دوست ها کمک می کنند که جای ناشناسی صمیمانه تر و راحت تر به نظر آید سهیم شدن در عواصف ، از میزان جدایی و انزوا می کاهد و به شما کمک می کند تا احساس کنید تنها نیستید .

شیوه های تن آرامی را بیاموزید :

این روش ها شامل مراقبه تنفس عمیق ،حمام گرم ، پیاده روی طولانی ، ورزش و ... است که فشار روانی و ناراحتی تان را کاهش می دهد

هر روز زمانی را مختص خود کنید وقت خاصی را برای خود در نظر بگیرید ولو این که روزانه 15 دقیقه باشد تمرکز روی خودتان نیروبخش بوده و احساس نظارت بر زندگیتان را به شما ارزانی می دارد .

 

   همبازي ها در رشد شخصيت کودک

ر عين حال که وجود رابطه اي صميمي و همبازي شدن با بزرگسالي مهربان براي ايجاد احساس اعتماد و ارزش، رفع نيازمندي ها، پاسخ به پرسش ها و حل مشکلات کودک الزامي است، کنش متقابل با کودکان ديگر نيز در اين فرايند نقشي عمده بازي مي کند. همسالان و همبازي ها در شکل گيري شخصيت، رفتار اجتماعي، نظام ارزشي و نحوه نگرش هاي يکديگر دخالت دارند. کودکان به وسيله سرمشق دهي و سرمشق گيري در مورد اعمالي که تقليد کردني است و با ارزشيابي فعاليت هاي يکديگر و بازخوردي که به يکديگر مي دهند، در همديگر تاثير مي گذارند.کودکان بسياري از مهارت هاي اجتماعي را از راه کنش متقابل يکديگر ياد مي گيرند. آنان مي آموزند که چگونه چيزي بدهند و چيزي بگيرند؛ در فعاليت هاي دسته جمعي شرکت کنند؛ از جنب و جوش و تماشاي ديگران لذت ببرند؛ احساسات ديگران را درک کنند؛ توانايي هاي خود را ارزيابي کنند؛ اعتماد به نفس کسب کنند و به تدريج از خانواده مستقل ، و با جامعه سازگار شوند. مراحل رشد و تکامل کودکان در انتخاب همبازي (6 تا 8 ماهه) کودکان 6 تا 8 ماهه بيشتر با محيط بازي شان سرو کار دارند تا اسباب بازي يا همبازي خود. در اين دوره معمولاً، به کودکان ديگر توجه نمي شود. هنگامي که تماس با کودک ديگر به وجود مي آيد، اگر اين تماس دوستانه باشد، چيزي بيش از لبخند زدن، يا احتمالاً گرفتن کودک ديگر ديده نمي شود. و وقتي برخورد پرخاشجويانه اي به وجود آيد، بيشتر به صورت کلي ظاهر مي شود که ممکن است به شکل تلاش در گرفتن اسباب بازي از ديگري بروز کند. (9 تا 13 ماهه ) کودکان، از 9 تا 13 ماهگي، بيشتر به اسباب بازي توجه دارند تا همبازي. از آن جا که کودکان در اين دوره به اسباب بازي خيلي اهميت مي دهند، به دعوا بر سر آنها با کودکان ديگر گرايش دارند. بر خلاف مشاجرات قبلي، دعوا شخصي تر مي شود، هر چند باز هم اسباب بازي بيش از همبازي مرکز توجه است؛ يعني هنوز خصومت واقعي به ميان نيامده است. معمولاً کودکان کوچک تر تمايل دارند به تنهايي بازي کنند و هنگامي که با اسباب بازي هاي خود مشغول هستند، نظارت شخصي بزرگسالان که آنان را دوست دارد، برايشان لذت آور است. (14 و 18 ماهه) کودکان بين سنين 14و 18 ماهگي طرز تلقي خود را نسبت به همبازي هاي شان تغيير مي دهند و چون نيازهاي مربوط به اسباب بازي تا حدود زيادي ارضا مي شوند، مشاجرات با ديگران نيز کاهش مي يابد. (19 تا 25 ماهه) براي کودکان 19 تا 25 ماهه اسباب بازي و همبازي ها اهميت بيشتري مي يابد و ارتباط اجتماعي بيشتر مي شود. کودکان، براي انطباق با وضع همبازي شان، رفتار خويش را تغيير مي دهند. (دو تا سه ساله) کودکان دو تا سه ساله، معمولاً دوست دارند در نزديکي يکديگر بازي کنند و هر کدام با اسباب بازي ها و کارهاي خودشان مشغول باشند. در حقيقت، تمايل دارند که به تنهايي و در ميان جمع کودکان بازي کنند. در اين مرحله (دو تا سه سالگي) تمايلي به سهيم کردن ديگران در اسباب بازي هايشان ندارند؛ چون هنوز مفاهيم قرض دادن و حس مالکيت در آنان به خوبي شکل نگرفته است و از سوي ديگر مي ترسند که ديگران اسباب بازي هايشان را بشکنند و يا خراب کنند. (چهار ساله) کودک چهار ساله دلش مي خواهد با ديگران معاشرت کند، ولي هنوز آماده نيست مشکلاتي را که ميان او و همبازي اش به وجود مي آيد حل کند و حتماً بايد بزرگ تران در اين کار دخالت کنند. کودکان چهار ساله بيشتر تمايل دارند با چهار سالگان بازي کنند. آنان به گفت وگوهاي دور و درازي مي پردازند و نقشه هاي طويلي مي کشند و اغلب ميانشان نزاع در مي گيرد و آخر کار خود را حق به جانب مي پندارند. (پنج و شش ساله) کودک، از پنج و شش سالگي به بعد، مي تواند همبازي مناسبي براي خود پيدا کند. در ابتداي اين مرحله، کودک معمولاً ستيزه جو و به هنگام بازي خود خواه است. اما نبايد اجازه داد اين صفات جزو خلق وخوي هميشگي آنان بشود. لازم است کم کم راه و روش سلوک و سازش با بچه هاي ديگر را ياد بگيرند. آنان وقتي با همديگر بازي مي کنند، با هم حرف مي زنند و اغلب به کمک هم در بازي ادامه مي دهند. آنان، با کارهاي مشترکي که انجام مي دهند، تجاربي را از يکديگر مي آموزند و فوايد همکاري و کارهاي مشترک را درک مي کنند. منبع: راهنماي انتخاب اسباب بازي تأليف: محمدرضا مطهري

 

 همیشه مثبت فکر کنید تا موفق باشی

ذهن‌ آدمی کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه سرچشمه می‌گیرد. ضمیر ناخود آگاه نمی‌تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم می‌تواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه ی آدمی سازنده ی نوع و کیفیت زندگی اوست، اندیشه‌ی زیبا و مثبت می‌تواند بهشتی در زندگی انسان بسازد، چنانکه اندیشه‌ی منفی و یأس‌آور می‌تواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسان‌ها همان خواهند شد که در اندیشه ی آنند، بنابراین آینده ی هر کس در گرو چگونگی نگرش او به زندگی است.

موفق‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که توانسته‌اند در ذهن خود اندیشه‌های مثبت داشته باشند؛ آنان که می‌پندارند «قادر نیستند» ، در واقع مثبت‌نگری را کنار گذاشته و در جنبه‌های منفی وقایع تمرکز کرده‌اند.

خانواده ، کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. در خانواده ی مثبت اندیش اعضای خانواده ی خود را قادر و توانا می‌دانند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانواده‌هایی قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با تفکر مثبت بیاییم با زیبا، مثبت، خلاق، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن، موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.

تعریف تفکر مثبت:
شیوه‌‌ای از فکر کردن است که فرد را قادر می‌سازد نسبت به رفتارها، نگرش‌ها، احساس‌ها، علائق و استعدادهای خود و دیگران برداشت و تلقی مناسبی داشته باشد و با حفظ آرامش و خونسردی بهترین و عاقلانه‌ ترین تصمیم را بگیرد.

افکار مثبت و منفی:
افکار مثبت، افکاری سازنده‌، انگیزه دهنده و انرژی بخش هستند که بر اثرتلقین، تکرار و تمرین به ذهن راه می‌یابند و باعث می‌شوند ذهن و فکر مثبت شود. در این صورت کنترل فکر در اختیار ماست، در حالی که افکار منفی، افکاری باز دارنده و مخرب هستند و وقتی به ذهن راه یابند، تعمیم یافته و به سرعت تمام ذهن را اشغال می‌کنند. در این حالت ما در اختیار تفکرات منفی خود قرار داریم.

ویژگی‌های افراد مثبت‌نگر:

- با وجود تفکر درباره‌ی گذشته و آینده، در زمان حال زندگی می‌کنند و از آنچه دارند راضی و خشنود هستند.

- از نظرات درست و منطقی دیگران استقبال می‌کنند و برای رد کردن نظرات نادرست حتماً دلیل منطقی دارند.

- در گفتارهای خود از کلمات و عبارات مثبت و امیدبخش استفاده می‌کنند.

- همیشه سعی می‌کنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و اگر در کاری موفق نشدند، عامل را ابتدا در خود و سپس در شرایط بیرونی جستجو می‌کنند.

- همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می‌کنند، به همین دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه یا ضد و نقیض‌گویی می‌شوند.

- چون دارای ذهن مثبت هستند، می‌توانند افکار خود را کنترل کنند.

- اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی اظهارنظر کنند، با وجود تفکر در جنبه‌های منفی، موارد مثبت آن را بیان می‌کنند و موضوع را به فال نیک می‌گیرند به عبارت دیگر «نیمه ی پرلیوان را می‌بینند» .

- مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود و راهنمایی دیگران استفاده می‌کنند.

- اغلب اوقات بشاش، سرزنده، پرانرژی، توانا و خوش‌ مشرب هستند.

- همه چیز در نظر آنها زیبا و لذت‌بخش بوده و سعی می‌کنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند.

- در ارتباط‌های اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند (مگر خلاف آن را ببینند) و سعی می‌کنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند.

ویژگی‌های افراد منفی‌نگر:

همیشه از وضعیت موجود و گذشته ی خود شکایت دارند و نسبت به آینده بدبین هستند.

- غالباً با نظرات دیگران بدون دلیل منطقی مخالفت می‌کنند.

- در گفتارهای خود از کلمات و عبارات منفی به کرات استفاده می‌کنند.

- در برخورد با کوچکترین مانعی از تلاش دست می‌کشند و دیگران یا شرایط را عامل شکست و بدبختی خود می‌دانند.

- تمرکز فکر ندارند و ضد و نقیض صحبت می‌کنند و در رفتارهایشان خطا و اشتباه زیاد است، به عبارت دیگر «اول عمل می‌کنند بعد فکر!»

- چون منفی نگر هستند، افکارشان بر آنها تسلط دارد.

- اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی نظر بدهند فقط به جنبه‌های منفی آن توجه کرده و همان را بیان می‌کنند. به قول معروف «نیمه خالی لیوان را می‌بینند!»

- از کاه کوه می‌سازند و از درگیر شدن با مشکلات گریزانند.

- غالباً افسرده، کج خلق، بدخواب، کم اشتها، عصبی و ناتوان هستند.

- همه‌چیز در نظر آنها غم‌انگیر و ناامید کننده است و از آنچه دارند، هیچ لذتی نمی‌برند.

- در ارتباط‌های اجتماعی خود به همه کس و همه چیز شک و سوء‌ظن دارند و فکر می‌کنند که همه علیه آنها توطئه می‌کنند.

 

 اصول تربیت کودکان و نوجوانان

«تربيت» اصولي‌داردكه بايد رعايت شود تا اسباب آدم‌ شدن فرزندان و دانش‌آموزان عزيز فراهم آيد، و البته تربيت را در زمان‌ها و مكان‌ها تفاوت‌هايي است.

مثلاً بديهي است كه نونهالان امروزي را با اسلوب 40 سال پيش نمي‌توان تربيت كرد و بايد به اصول و روش‌هايي جديد دست يافت.

تربيت، روش‌هايي دارد و مربيان و والدين را فرض است كه با روش‌ها و آداب آن آشنا باشند. اما پيش از هر چيز بايد اصول تربيت را بدانيم تا بتوانيم راه و رسم تربيت را پيدا كنيم. از آنجا كه والدين و مربيان مشغله فراوان دارند و دستيابي به اصول و روش‌ها از راه مطالعه و تحقيق چندان مقدور نيست، بنابراين گفتني‌هاي لازم را مختصر و مفيد عنوان مي‌كنيم.

ما گشتيم و يافتيم؛ همين 10 اصلي كه تقديم مي‌كنيم. بعضي از اين اصول، دهه‌ها و شايد قرن‌هاست كه اجرا شده‌اند و جواب داده‌اند، پس دليلي ندارد كه امروز مؤثر نباشند. اتفاقاً خيلي هم جديد هستند، چرا؟

چون‌ ما مي‌گوييم! لازم نيست كه هر چيز جديدي از آن طرف دنيا بيايد. هر چيزي كه روز آمد و كارآمد باشد جديد است و ما مي‌گوييم كه اين اصول هم خيلي به روز هستند و هم در كارآمدي‌شان شكي نيست! باور نداريد نداشته باشيد!

اين همه والدين پويا، مدارس جذاب و آموزش و پرورش خلاق دارند با استفاده از اصول ما دانش‌آموزان و فرزندان آينده‌ساز را تربيت مي‌كنند مگر موفق نبوده‌اند! اصولي كه اين همه جواب داده است و ده‌ها و صدها سال است كه مشكلات تربيتي مردم را حل كرده است بايد سرلوحه همه آموزش‌ها و كتاب‌هاي روانشناسي و علوم تربيتي قرار گيرند.

اول- به آنچه مي‌گويم عمل كن
واضح است كه «الگو» در تربيت نقشي بسيار اساسي دارد. ما هم اين را قبول داريم، اما الگو كه هميشه لازم نيست عملي باشد. بچه خودش بايد فهم و شعور داشته باشد و از گفته‌ها و فرمايشات والدين، معلمان و ساير بزرگان الگو بگيرد. اصلاً چه معني دارد كه بچه بخواهد براي يادگيري رفتارهاي مطلوب، الگوي عملي داشته باشد. كي حوصله دارد كه اين همه چيز ياد بچه بدهد؟ آن كسي كه از يادگيري مشاهده‌اي صحبت كرده احتمالاً خودش پدر يا مادر نبوده و يا معلمي نكرده است.
تازه اين موضوع صرفه اقتصادي هم دارد. عمل كردن، خيلي جاها هم هزينه دارد و هم دردسر و شايد هم ماليات! اما گفتن در بسياري از موارد نه خرجي دارد نه گرفتاري و نه مالياتي!

دوم- انگيزه پيشرفت داشته باش
توجه كنيد، واژه كليدي در اصل فوق كلمه «بايد» است. بچه «بايد» انگيزه پيشرفت داشته باشد؛ حالا اگر داشت كه چه بهتر، و گرنه به زور هم كه شده، بايد به او انگيزه داد. بچه بايد حركت كند، اگر نكرد بايد هلش داد، و اگر بازهم حركت نكرد بايد...! پدر و مادرهاي بيچاره چه كاري مانده كه براي فرزندان‌شان انجام ندهند، اين همه امكانات تهيه مي‌كنند، اين همه خرج و مخارج؛ حالا اگر بچه نجنبيد حتماً خودش يك مشكلي دارد.
بايد براي بچه انگيزه ايجاد كرد و ما هم هرچه مي‌توانيم بايد به او انگيزه تزريق كنيم: جايزه؛ وعده و وعيد- البته وعده از نوع سرخرمن بهتر جواب مي‌دهد- و خلاصه هر بامبول و كلكي كه بچه را تكاني بدهد. بالاخره بچه‌ها، بچه هستند و خيلي چيزها را نمي‌فهمند و ناچاريم كه بعضي وقت‌ها به زور بفهمانيم كه چه خبر است !

سوم- بچه زرنگش خوبه!
نمي‌دانم در اين كلمه «بايد» چه سري نهفته است كه اين قدر در روش‌هاي تربيتي كاربرد دارد! از قديم هم گفته‌اند بچه براي اين كه آدم بشود، چيزي بشود، سربار جامعه نشود، و خلاصه يك ... بشود بايد درس بخواند. نمي‌دانم با وجود اين كه درس خواندن تنها راه كسب درآمد نيست، پسرها به جاي درس، رغبت بيشتر به بازار كار پيدا كرده‌اند و عوامل زيادي باعث افت انگيزه‌هاي درس خواندن مي‌شود، چرا بعضي‌ها نمي‌فهمند كه درس خواندن چقدر مهم است و اصلاً تنها راه آدم شدن است!
حالا ما كتاب نمي‌خوانيم و والدين و معلمان عزيز چندان اهل مطالعه نيستند چه ربطي به درس خواندن دارد؟! درس خواندن محاسن فراواني دارد كه مهم‌ترين آن اخذ مدرك، دويدن دنبال كار دولتي و افتتاح مسير آب باريكه است!

چهارم- روا‌نشناسان براي خودشان مي‌گويند
يك دليل اين كه ما زياد كتاب نمي‌خوانيم و تنها يافته‌هاي ذهني خودمان را به شما عزيزان عرضه مي‌كنيم اين است كه اصولاً در كتاب‌هاي روانشناسي و علوم تربيتي و غيره، چيز به درد بخوري وجود ندارد. كساني كه اين كتاب‌ها را مي‌نويسند يا بيكارند يا نمي‌فهمند خرج و مخارج زندگي يعني چه. يك عده مي‌نشينند و براي خودشان نظريه و از اين حرف‌ها در مي‌آورند كه چه بشود؟ اگر مردي بيا ببينيم مي‌تواني يك زندگي را بچرخاني؟!
اصلاً دنياي امروز، دنياي كاربرد است و ما كاربردي‌ترين يافته‌هاي خودمان را بر مبناي سال‌ها تجربه به شما ارائه مي‌دهيم. چه‌كار داريد برويد كتاب و نظريه و از اين حرف‌ها بخوانيد.

پنجم- بچه خوب، حرف گوش كن است
«ادب» چيز مهمي در زندگي آدم‌هاست و نشانه‌هاي اصلي ادب، مطيع و سربه زير بودن و حرف گوش كردن است. بچه عاقل بايد با ادب باشد. اصلاً خوب نيست بچه سروصدا كند، نق بزند، ايراد بگيرد، از خودش نظر بدهد و خلاصه خلاف خواسته‌ ما بزرگترهاي با ادب رفتار كند. اين هايي كه مي‌گويند كه براي پرورش خلاقيت و از اين حرف‌ها، بايد به بچه اجازه جسارت و ابراز وجود داد احتمالاً خودشان در بچگي با ادب نبوده‌اند يا درست و حسابي ادب نشده‌اند!ادب، آداب دارد و بايد آداب مطيع و حرف گوش كن بودن را در خانه و مدرسه با جديت به بچه ياد بدهيم.

ششم- تجربه‌، بي تجربه
پس ما بزرگترها چكاره‌ايم؟ خوبيت ندارد بچه همه تجربه‌ها را كسب كند. ما خودمان بايد همه تجربه‌ها را به او ياد بدهيم. عطف به اصول اول و پنجم، بچه بايد گوشش به دهان والدين و مربيان عزيز و دلسوزش باشد تا از آنها تجربه‌هاي زندگي را بشنود.
به قول قديمي‌ها، بالاخره بزرگترها سرد و گرم روزگار را بيشتر چشيده‌اند و البته مخفي نماند بيشتر هم پيراهن پاره كرده‌اند! حالا چه ضرورتي دارد كه بچه‌ها براي كسب تجربه وقت تلف كنند.
ما حي و حاضر و آماده‌ايم كه با توضيحات مفصل و كارشناسانه به آنها بگوييم كه راه و چاه چيست. تلاش بچه‌ها براي كسب تجربه‌هاي عملي در زندگي، تكرار مكررات است و وقت ما و خودشان را هدر مي‌دهد. ما بزرگترها چراغ راه بچه‌ها هستيم و البته لازم است كه همه جا چراغ به دست جلوي آنها حركت كنيم تا در چاه نيفتند! ما چراغيم، چراغ راهنما كه نيستيم!

هفتم- لازم نيست همه چيز را بدانيد!
بچه هميشه بچه است،حتي اگر 25-20 ساله هم باشد! و البته لازم نيست بچه همه چيز را بداند. بالاخره بزرگي گفته‌اند، كوچكي گفته‌اند، شرم و حيايي بايد باشد و به اصطلاح سياسي‌ها، خط قرمزهايي وجود دارد؛ بچه كه نبايد در هر كاري دخالت كند و نبايد از هر چيزي سر در بياورد.
بچه هيچ وقت نبايد فكر كند بيشتر از پدر و مادر و معلمان چيزي مي‌داند و اگر هم واقعاً اين جوري باشد نبايد به روي مباركش بياورد. البته ما آن‌قدر زرنگ و زمان‌شناس هستيم كه بدانيم بچه‌هاي امروزي چيزهاي زيادي مي‌دانندكاريش نمي‌توان كرد، فقط مهم اين است كه طرفين به روي هم نياوريم كه چه خبر است!
بايد حريم‌ها حفظ شوند و بچه‌ها اطلاعات و دانسته‌هاي محرمانه خود را توي دل‌شان نگه‌ دارند و بزرگترها هم انگار نه انگار كه بويي برده‌اند، خود را به كوچه علي‌چپ بزنند كه ما مي‌دانيم كه شما بچه‌‌هاي با ادب و مثبت چيزي نمي‌دانيد!

هشتم- بچه بايد مايه افتخار باشد
بچه بايد مايه افتخار والدين و مدرسه باشد. اين همه زحمت براي بچه‌ها مي‌كشيم كه چي؟ بچه به درد روزهايي مي‌خورد كه آدم جايي بخواهد پز بدهد و افتخارات و شاهكارهاي زندگي‌اش را بيان كند. چه بهتر كه سوژه اين افتخارسرايي بچه آدم باشد كه از گوشت و خون ماست و بالاخره يك جورهايي مال خودمان است!
البته بر كسي پوشيده نيست كه ضعف‌ها و شكست‌هاي بچه‌ها محصول بي‌عرضگي و تنبلي خود آنهاست و قوت‌ها و پيروزي‌هاي‌شان نتيجه تلاش‌هاي شبانه‌روزي والدين و معلماني بزرگ است، يعني خود ما!

نهم- به بچه ها محبت كنيد
محبت نقش مهمي در رشد و شكل‌گيري شخصيت‌ بچه‌ها دارد؛ البته محبت حد و حدود و معيارهايي دارد كه بايد مورد توجه قرار گيرد. محبت موضوعي دلبخواهي است و به حال و حوصله والدين عزيز و معلمان گرامي بستگي دارد.اتفاقاً خيلي مهم است كه محبت رويه‌اي ثابت نداشته باشد چون در اين صورت بچه پررو مي‌شود و توقعاتش بالا مي‌رود. ثانياً اندازه و معيار محبت دست خود ماست.
يك زماني آن قدر محبت مي‌كنيم كه بچه از محبت اشباع شود و براي حفظ تعادل، زماني هم آن‌قدر محل نمي‌گذاريم و بي‌اعتنايي مي‌كنيم كه بچه بفهمد تحفه‌اي نيست! براي كاركردهاي مؤثرتر تربيتي، لازم نيست محبت هميشه راستكي باشد مي‌توان ادا و اطوار محبت را در آورد و به اصطلاح محبت را به صورت نمايشي اجرا كرد.

دهم- امكانات لازم را فراهم كنيد
بديهي و آشكار است كه اگر امكانات نباشد چه مي‌شود. در جهت تحكيم اصول قبلي، لازم است والدين عزيز امكانات را فراهم كنند و كاري به كارهاي ديگر نداشته باشند. شما كيف، كفش، كامپيوتر، اسكيت و تلفن همراه و چيزهاي ديگر را به هر نحوي كه مي‌توانيد براي فرزندتان بخريد تا اول عقده‌اي بار نيايد، دوم- وظيفه والديني را به خوبي ايفا كنيد؛ سوم- سر بچه گرم شود؛ چهارم- مزاحمت‌تان نشود؛ پنجم- اگر لازم شد زحمات‌تان را به رخش بكشيد و توي سرش بكوبيد؛ ششم- در موقعيت‌هاي لازم پز بدهيد چه‌ها كه براي فرزندتان نكرده‌ايد... باز هم بگوييم؟

 
 

راهكارهاي مفيد براي كنترل خشم

راههای کنترل خشم در محیط کار
یا هنوز هم از این‌که تاکنون در محیط کار از تلاش‌هایتان قدردانی نشده و ارتقای رتبه نگرفته‌اید، عصبانی هستید؟ آیا عصبانیت شما به خاطر داشتن همکارانی است که دائم با بدگویی‌ها و دخالت‌های خود، دست به تخریب وجهه شما نزد کارفرمایتان می‌زنند؟ شاید وقت آن رسیده که به این خشم به عنوان یک عامل بازدارنده در محیط کار که کارایی شما را کاهش می‌دهد توجه بیشتری کنید و حداقل ریشه آن را بیابید.
شواهد نشان می‌دهد بسیاری از ما، در محیط کار، نفرت و عصبانیت را در خود سرکوب می‌کنیم غافل از این‌که این احساسات، تاثیر منفی خود را بر زندگی شخصی و حرفه‌ای ما به جا می‌گذارند. ریشه‌یابی این احساس، حداقل کاری است که ما می‌توانیم به عنوان گام اول برای رهایی از آن برداریم. نتایج یک تحقیق دانشگاهی نشان می‌دهد از هر ۴ کارمند، یک کارمند در محیط کار خود بنا به دلایل مختلف عصبانی است و در بیشتر اوقات این عصبانیت را کتمان می‌کند. این عصبانیت در آن حد نیست که به کسی آسیبی برساند، اما تاثیرات منفی آن به صورت استرس، افسردگی، دلزدگی از کار، خستگی مفرط و حتی تحریک دیگران به خرابکاری و توطئه علیه دیگران در وجود فرد نمود می‌یابد؛ بنابراین عصبانیت ناشی از کار یا محیط کار، نه تنها برای سازمان‌ها خطرناک است، بلکه می‌تواند سلامت افراد را با بیماری‌هایی نظیر فشارخون بالا، سردرد و حتی ناراحتی‌های قلبی عروقی به خطر اندازد.

چه عاملی باعث خشم و عصبانیت می‌شود؟
خشم یا عصبانیت را می‌توان یک حس قوی نارضایتی یا تعارض تعریف کرد که مجموعه‌ای از شرایط و فاکتورها به آن دامن می‌زنند. عصبانیت به عنوان یک حس طبیعی در وجود بشر به ما هشدار می‌دهد که در روند اوضاع یا محیط پیرامونمان مشکلی وجود دارد که نیاز به رسیدگی و توجه دارد. به گفته آرلین هیرش، مشاور کاریابی و روان‌شناسی در شیکاگو، خشم یا عصبانیت موقعی بروز می‌کند که افراد از انجام کاری که می‌خواهند منع شده یا مجبور به انجام کاری برخلاف تمایل خود می‌شوند و به عبارتی دیگر، مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند. با این حال، بیشتر کارمندان در محیط کار، زمانی در خود احساس عصبانیت می‌کنند که با پیشنهادهای آنان موافقت نمی‌شود. افراد ضعیف و ناکارآمد به جای آنها پاداش می‌گیرند و ارتقای شغلی می‌یابند یا افراد بالادست آنها به خاطر اموری پیش پا افتاده یا اشتباهاتی که تقصیر آنها نبوده دست به توبیخ آنها می‌زنند. به عبارتی دیگر، عصبانیت در محیط کاری به خاطر اهانت‌های شخصی یا نادیده‌گرفتن حقوق کارمندان است. بیشتر کارمندان ناراضی و عصبانی، در محیط کار ترجیح می‌دهند بسوزند و بسازند تا این‌که با ابراز خشم خود، وضعیت را از آنچه هست بدتر کنند. به اعتقاد آنان، از کوره دررفتن نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه می‌تواند خود، مشکلی را بر مشکلات بیفزاید. به عنوان مثال باعث از دست دادن کارشان یا به هم خوردن روابطشان با دیگران شود. هیرش می‌گوید: «کارمندانی که نمی‌توانند عصبانیت خود را کنترل کنند یا با عصبانیت دیگران کنار بیایند، اغلب به حرفه خود آسیب می‌زنند. روکردن این عصبانیت می‌تواند رابطه فرد با رئیس و دیگر همکارانش را به خطر اندازد.»
به گفته روان‌شناسان، عدم مهار خشم و عصبانیت فردی در محیط کار در درازمدت، فرد را به لحاظ روحی فرسوده می‌کند و از بازده و کارایی او در فعالیت‌های گروهی می‌کاهد. آنها همه را با خودشان دشمن می‌کنند و با این کار بستر مناسبی برای از دست دادن نفوذ خود در میان دیگران و حتی ابتلا به انواع بیماری‌های جسمی نظیر فشارخون بالا، سکته و... را فراهم می‌کنند.
از سوی دیگر، سرکوب کردن خشم عواقب بدتری به دنبال دارد. با این کار، فرد انگیزه رقابت سالم در محیط کار را از دست می‌دهد و به نیرویی منفعل تبدیل می‌شود.

مهار و کنترل خشم
این‌که چگونه و کجا خشم خود را بروز دهید به شرایط بستگی دارد. با این حال راهکارهای زیر به شما کمک خواهد کرد تا بر خشم خود مسلط شوید یا آن را به طرز صحیحی بروز دهید.

واکنش خود را به بعد از رفع شدن عصبانیت‌تان موکول کنید
اگر عصبانی هستید با شمردن از ۱ تا ۵۰ واکنش خود را در برابر شرایط موجود به پس از رفع شدن عصبانیت‌تان موکول کنید. روان‌شناسی توصیه می‌کند: «بر خود مسلط شوید و با حفظ خونسردی، از گرفتن هرگونه تصمیم یا اقدامی در لحظه‌ای که برآشفته هستید، خودداری کنید.»
سرگرم کردن خود با افکار دیگر به شما کمک می‌کند در آن لحظه بر خود مسلط شوید و با احساسات ضد و نقیض خود کنار بیایید. وقتی بر خشم خود فائق آمدید به جای سرزنش کردن خود، به خود تبریک بگویید و با آرامش خاطر به حل مشکل بپردازید. به خاطر داشته باشید که در حالت عصبانیت، مشکل بتوان طرف مقابل را متوجه درستی دیدگاه خود کرد؛ بنابراین اثبات درستی حرف یا موضع خود را به پس از رفع عصبانیت موکول کنید.

نفس عمیق بکشید
در لحظه عصبانیت چند نفس عمیق بکشید. این کار باعث خون‌رسانی بهتر به سلول‌ها و بافت‌های بدن و فعالیت بهتر مغز می‌شود. در نتیجه قادر خواهید بود بهتر مشکل خود را بررسی کنید و چگونگی مقابله واقع‌بینانه را با آن بیابید.

از مسائل و مشکلات جزیی عصبانی نشوید
وقتی از دست فردی یا چیزی عصبانی می‌شوید برای لحظه‌ای با خود تامل کنید که آیا ارزش دارد خود را به خاطر مسائل و مشکلات جزیی و پیش‌پا افتاده عصبانی کنید.

اهمیت ندهید
بسیاری از مواقع با چشمپوشی از برخی مسائل یا رفتارها می‌توان خود را از افتادن در دام عصبانیت نجات داد. به عنوان مثال اگر کسی در محیط کار با شما رفتار ناعادلانه‌ای داشت به جای غصه‌خوردن و سرکوب‌کردن خشمتان بسادگی از کنار آن بگذرید و به خاطر آن اعصاب خود را فرسوده نکنید. بد نیست در اینجا به داستان کوتاهی در مورد بودا اشاره کنیم.
یک روز بودا در دهکده‌ای به موعظه می‌پرداخت. در همان حال یکی از افراد دهکده سعی داشت با ایجاد مزاحمت برای او، بودا را عصبانی کند. بودا به او گفت: «اگر به من یک تکه کاغذ بدهی و من آن را قبول نکنم، آن تکه کاغذ چه سرنوشتی خواهد یافت؟» آن مرد گفت: «نزد من خواهد ماند.» بودا رو به او کرد و گفت: «و این دقیقاً همان کاری است که من با آزار و اذیت‌های تو می‌کنم. آنها را به تو واگذار می‌کنم و به خود نمی‌گیرم.»

دیدگاه‌های مختلف را مد نظر قرار دهید
گاهی یک مساله یا مشکل از ابعاد مختلفی قابل بررسی است و با دیدگاه‌های مختلفی می‌توان به آن پرداخت، در نتیجه تصمیم‌گیری درباره درست یا غلط بودن آن، کاری بیهوده است. متفاوت بودن دیدگاه‌های طرف مقابل ما نباید باعث شود فکر کنیم او اشتباه می‌کند یا این‌که حق فقط با ما